به عنوان مدیر شبکه های اجتماعی در رومونتی که به تازگی فرزند دومش را به دنیا آورده است، در مقایسه با زمان تولد پسر اولم، دیدگاهم در مورد نقش والدین خیلی تغییر کرده است. پسر بزرگترم وقتی به خانوادهی رومونتی پیوستم یک کودک خردسال بود، حدوداً یک سال قبل از اینکه برادر کوچکترش متولد شود، در این مدت صدها ساعت فیلم آموزشی در مورد مونته سوری دیدهام و کلی در مورد این روش مطلب جدید خواندهام.
پسران من، سام و مانی، من در دوران دومین بارداری کلی مطلب در مورد یادگیری کودکان آموختم.
در هفته های اول کارم، با دیدن فیلمهایی که در شبکههای اجتماعی نوزادان را نشان میدادند که به سمت یک قفسه سینهخیز میروند، با یک اسباب بازی سرگرم می شوند و سپس اسباببازی را سر جایش میگذارند، هوش از سرم میرفت. خانهی ما که این شکلی نبود! برای همین هر چه در مورد مونته سوری میتوانستم بخوانم یا ببینم را پیدا کردم و خیلی خوششانس بودم که متخصصان این روش در رومونتی همکارم بودند و به هر سؤالی که داشتم، جواب میدادند.
در ادامه میخواهم تجربهام را در این راه با خانوادههای دیگری که تازه با روش مونته سوری آشنا شدهاند به اشتراک بگذارم با این امید که این تجربیات برای آنها هم مفید باشد:
طراحی شده برای کودک و نه مادر کودک ؛
حالا وقتی صحبت از تصمیمگیری در خرید برای فرزندانم میشود، جور دیگری به قضایا نگاه میکنم. قبل از اینکه با مونته سوری آشنا شوم، ناخودآگاه به دنبال محصولاتی میگشتم که خودم دوستشان داشته باشم، چون فکر میکردم این طور چیزها به رشد فرزندم هم کمک میکنند. هرچه خوشرقصی، رنگ و صدای عروسک جالبتر، پس لابد برای کودک هم بهتر؟ درست است؟ میدیدم که پسرم با برخی از این اسباب بازیها سرگرم شده، پس فکر میکردم کارم درست بوده است.
بعداً فهمیدم که ابزارهای مونته سوری از نظر طراحی ساده است تا کودک را برای رشد مهارتی خاص آماده کند و در جریان این کار عوامل حواس پرتی برای کودک را هم از میان بردارد.
مانی مشغول تماشای رقصندهها از بستهی آموزشی مرحلهی اول رومونتی برای داربست فعالیتها
بیایید فرض کنیم داربست فعالیتها برای بیشتر مادران، اولین ابزار در برنامهی رومونتی است. داربست فعالیتهای پسر بزرگترم، راحت و رنگارنگ بود، با حیوانات عروسکی که از هر طرف آن آویزان بودند. حالا که به گذشته فکر میکنم، میبینم برای پسر بزرگترم رسیدن به آن اسباببازیهای متحرک خیلی راحت بود. در اکثر مواقع، کاملاً اتفاقی این مسأله رخ میداد. در واقع هیچ هدفی در پس آویزان کردن این اسباببازیهای متحرک وجود نداشت. هیچ کدام از آن اسباببازیها برای تقویت مهارتهای دیداری در جای درستشان قرار نگرفته بودند و رنگ اسباببازیها هم مناسب نوازد در آن سن و سال نبود. آن داربست فعالیتها امکان شوت کردن و فعالیت با پا را برای کودک فراهم نمیکرد که پیشنیاز راه رفتن است. آن داربست فعالیتها ثابت بود، یعنی با بزرگ شدن نوزاد هیچ تغییری نمیکرد.
همانطور که پسر کوچکترم از طریق اسباببازیهای مرحلهی اول مونتی کیدز، مهارتهای جدید را میآموزد، میببینم که فقط داشتن یک اسباب بازی متحرک یا آویزان کردن آن برای تمرکز نوزاد، به رشد کودک کمک نمیکند. مثلا، تماشای پسر کوچکم وقتی حلقه را در دست میگیرد، خیلی جالب است. از ناامیدی اولیه گرفته و تلاش برای غلبه بر آن تا گرفتن انگشتان کوچکش به دور چوب و کیف کردن از این موفقیت، میبینم پسرم در سن کم 3 ماهگی استمرار در کار را میآموزد. فکر میکنم این ویژگی تا آخر عمر با پسرم خواهد ماند.
نقطهی دید کودک مهمترین نکته است؛
همین موضوع در مورد چیدمان اتاق دو پسرم نیز صدق میکند. اتاق پسر بزرگترم مثل یک مهد کودک بود و از در و دیوارش متناسب با قد خودم عکس و تصویر آویزان کرده بودم. همانطور که بنیانگذار رومونتی خودمان، زهرا قسام، در صحبت های TEDx خود تأکید دارد، یک بزرگسال باید چهار دست و پا در اتاق فرزند خود بنشیند تا ببیند فرزندش چه میبیند. اتاق پسر دوم را با این پیشفرض آماده کردهام، تنها یک قفسه کوتاه، چند تصویر هنری، یک سبد پر از کتاب و آینهای کمارتفاع. حالا خیالم راحت است که این محیط حسابی در رشد و یادگیری فرزندم مؤثر خواهد بود.
بازی به صورت مستقل در رشد کودک خیلی مؤثر است، بله درست است حتی برای نوزادان؛
وقتی به گذشته نگاه میکنم، یادم میآید مدام با پسر اولم در وقت بازی حرف میزدم. چون فکر میکردم این همان کاری است که برای بهتر یاد گرفتن او باید انجام دهم. حالا میدانم که فقط تمرکزش را بر هم میزدم. درست است که حرف زدن با فرزندتان خیلی مهم است، اما من حالا یاد گرفتهام که وقتی کودک روی کاری متمرکز میشود، وظیفهی بزرگسال این است که با مزاحم کودک نشدن از «حباب تمرکز» او محافظت کند. این معلومات تازه هم برای من هم برای پسر دومم، یک حالت برد_برد به وجود آورده است، چون پسرم میتواند با تمرکز مشغول بازی شود و من هم فرصتی پیدا میکنم تا کمی استراحت کنم و قهوهای بنوشم! معمولا پسرم نیم ساعتی سرگرم اسباببازیهای متحرکش میشود! تمام این مدت من هم خیالم راحت است که با اینکه نباید کار خاصی انجام دهم، اما وظیفهی مادریام را درست انجام میدهم.
اسباببازیها را تا میتوانید با هم جابهجا کنید!
جابهجا کردن اسباب بازیها با هم، زندگی من را تغییر داده است! وقتی کار در رومونتی را شروع کردم، به اتهام استفاده از سبدهای بزرگ اسباببازی در خانهام توسط همکارانم، محکوم شدم! استفاده از این سبدها به معنای ریخت و پاش اسباببازیها بر روی زمین و جمع کردن دوبارهی آنها بود. کاری طاقتفرسا! همکارانم در رومونتی مرا با قفسهی کوتاه و 6 تا 8 اسباببازی آن آشنا کردند.
هنوز نمیداستم با مجموعهی ماشینهای فرزندم چه کنم، سؤالی که برای خیلی از خانوادههای دیگر عضو در رومونتی نیز وجود دارد.
سارا، که 15 سال تجربه تدریس مونته سوری (و تربیت سه فرزند) را دارد ، پیشنهاد داد که «مجموعه ها» را در قفسه پسرم نگه دارم، اما در یک سبد کوچک که خودش میتواند یک عدد اسباببازی محسوب شود. همین کار را میشود در مورد، کتابها، سازها و یا مجموعههای دیگر هم انجام داد.
حالا من هر هفته پسرم را زیر نظر دارم تا اسباببازیهای محبوب و غیر محبوبش را شناسایی کنم. به این ترتیب مدام برای آموزش مهارتهای تازه چند اسباببازی جدید اضافه میکنم و بقیهی اسباببازیهای قدیمی را هم با یکدیگر جابهجا میکنم. اینطوری قدیمیها دوباره جدید میشوند! با این روش هم علاقهی پسرم به اسباببازیها از بین نمیرود، هم محل بازیاش همیشه مرتب و منظم باقی میماند. من برای پسر کوچکترم هم باز از همین روش استفاده میکنم.
یا همه چیز یا هیچ چیز، فرض غلطی است؛
با اینکه فلسفه مونته سوری را دوست دارم، اما این را هم میدانم که کار درست این است که فعالیتها را با شرایط خود و خانوادهام هماهنگ کنم. مثلا، در خانه ما فضای کافی برای قرار دادن تخت برای پسر کوچکترم نبود، پس به گهوارهی نوزاد رضایت دادیم. من واقعا از آن حرف استیسی خیلی خوشم میآید که میگوید: «ما طرفدار هر چیزی هستیم که بهتر برای هر خانواده و فرزندانش کار بکند.»
اگر چه واقعا دوست داشتم تا خیلی زودتر با رومونتی و این معلومات آشنا میشدم، اما همین حالا هم خیلی خوشحالم که نقش مادری را از نو یاد گرفتهام. خیلی دوست دارم تا همینطور که پسرانم بزرگتر میشوند، تجربیاتم را از رومونتی با سایر خانوادهها به اشتراک بگذارم.